جوانی رشید و چهارشونه بود.
برای جلسه دوم به درخواست من همه داروهایی که مصرف میکرد را با خود به مطب آورد؛ جمعا هشت کیسه پر از دارو را روی میز گذاشت.
داروها برای انواع اختلالات فکری و خلقی و رفتاری بودند؛ برای تشخیص های متنوع، از دو قطبی گرفته تا کمبود ویتامین.
تعجب کردم که چطور این فرد راست راست تو اجتماع میگرده! بی شک با این همه دارو باید بستری میشد.
مقطع ارشد را نیمه تمام رها کرده بود. چند سال سنوات میخورد و نمیتوانست از ارشد خود دفاع کند.
تعداد روانپزشک هایی که او را ویزیت کرده بودند از دو رقمی گذشته بود؛ روانشناسان تقریبا دو برابر.
زود از همه داروها گرفته شد؛ همه داروها.
کاشف بعمل آمد که خواهر میپنداشت مرتب باید در درمان و داروهای وی دست ببرد. قرص های وی را تغییر میداد و از این روانپزشک به دیگری میکشاند و خودش میشد منبع اطلاعات باليني … گاهی از اینترنت دارو سفارش میداد … از خارج؛ از داخل کشور. بیماری برادر به نفع خواهر بود و شاید حتی شوهر خواهر…
پدر مایوس بود؛ مادر عاجز و سیستم درمانی درمانده، ولی همین سیستم درمانی تحت تاثیر بی وقفه و از دور خواهر، مداخله میکرد و کل فرایند درمان را میبرد زیر سوال. مثلا سوالاتی همچون چرا با وی با مکتب روانپویشی کار میشود و چرا او
از داروهایش گرفته شده را مطرح میکرد! خواهر از مداخلات باليني برحذر داشته شد. از اساسیترین مبانی رواندرمانی کوتاه مدت عینی STOP، خدمات مددکاری است. پیشرفت حال روحی مراجع بخصوص در حوزه تقویت ایگو باعث شد بخاطر حقوقش جلوی خانواده بایستد که در نهایت موجب شکایت والدین به سازمان نظام گشت. اما بعلت اینکه خود مراجع که مجنون نبود، اصلا شکایتی نداشت، پرونده مختومه اعلام شد.
زود خواهر بیکار با همسرش به خارج مهاجرت کرد. جوان مدرک ارشدش را گرفت و به بازار رفت و پدر حجره را به وی واگذار کرد و بازنشسته شد.
دکتر علیرضا عابدین
تحلیلگر