خسته و بس فرتوت
نشسته لب جوب
دختران دهه هشتاد
بسیجی های پر تعداد
دو راهی قلهک تا تجریش
نشسته ایران پر تشویش
کاش میشد همگان بینند
چشم بندیم و دل بگشاییم
سينه ی چاک درختان
چه ستبر پشت فرزندان
من سراسر پا دیدم پا
پایه راه من دیدم راه
شال دختر، دانه ای چند؟
چفیه هم سبد سبد
خون در شاهرگ جویبارها
عرق جبین در دست ها
میریختند پای درخت ها
شهادت میدهم دیدم
رشد فرزندان ایران
بدور از حرف این و آن
میگفتند و میشنیدند
حل مسئله میکردند
یکی میگفت از درد خود
وآن دیگری از درد تو
گر تو خواهی داستان بگی
از نسل خود خبر بدی
دختر من پسر من
مسئله ها یکی یکی
دکتر علیرضا عابدین
تحلیلگر
نقاشی از عاطفه غریبی
کارشناس ارشد روانشناسی بالینی