کتاب سوگ

دسته:

توضیحات

قلب آشفته‌ي سورنا چنان قلب پرنده­اي گمشده، از وحشت، مي­تپد. از هجوم تنهايي، خود را در بستر ياد سارا سلاخي مي­كند. چنان وحشي و بي­سر و پا قدم برمي­دارد كه صداي له شدن زندگي زير گام­هايش شنيده مي­شود. با لباسي سراسر سياه و خوني كه به چشم مي­بينم، بر تمام قامتش جاري است. دلتنگي در مقابل دردي كه از دوري مي­كشد، بسيار واژه­ي ناتواني ­است. سورنا بيش از آن‌چه دل يك مرد، توان داشته باشد اندوهگين و پر از آرزوي وصال است… تماميت «خود» او ترك برداشته، هر لحظه­، تكه­اي بر زمين مي­ريزد. چه كسي مي­داند در عرض يك شب، از دست دادن يك نيمه از وجودت تا چه حد آدمي را خالي مي­كند؟ خالي از نبض، تپش و عشق… اكنون خميده و مچاله از بازي نابرابر روزگار در مقابل من شكايت مي­كند. از جامعه هم درد مي­كشد، از آدم­هايي كه خنده‌اش را بعد از سارا محكوم مي­كنند يا با تعجب مي­نگرند كه چگونه او هنوز نفس مي­كشد! او نمي­داند آدم­ها از گذران عادي روزگار پس از مرگ خود مي­هراسند… اما غمي كه تجربه نشود، با قطره­هاي اشك چشم، خودش را نشان ندهد و از گلو با فرياد عجز بيرون نريزد، در روان، ته‌نشين مي­شود! قرار است اين اتاق درمان، آغوشي امن براي او باشد و… خود را بكاود، دوباره بسازد و تمام غم فروخورده را بالا بياورد.

نقد و بررسی‌ها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “کتاب سوگ”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.