فهرست محتوا

در باب وضعیت روحی روانی مردم پس از تنش های اخیر

در باب وضعیت روحی روانی مردم پس از تنش های اخیر:
جامعه ما استبداد زاست. در تک‌تک لایه های آن از مدارس توسط مدیران و معلمان گرفته تا در کوچه و بازار از جانب ارائه دهندگان خدمات و فروشندگان کالاها و بخصوص در نهادهای دولتی، تا حتی نزدیکتر، در خانه از طرف خود والدین در خانواده ها، استبداد، کنترل و خفقان موج می‌زند.
شهروندان و فرزندان این مملکت، برای دموکراسی و گفتمان و اظهار نظر آماده سازی نمی‌شوند. در نتیجه، اعتراضات به خودکامگی بالاسری ها، برای مدت ها در قالب پرخاشگری منفعلانه و هرازگاهی بصورت انفجاری نمایان می‌گردند.
در یک بازه حداقل ۱۴ ساله اخیر، شاهد افزایش تعداد این دست تشنجات بوده ایم. فاصله آنها همچنین با یکدیگر کمتر و کمتر و میزان خشونت آنها در طول زمان شدت یافته است. بصورتی که یک باور جمعی بوجود آمده است که هر آن، هر بهانه ای می‌تواند جامعه آماده انفجار را به خیابان‌های آماده حریق بکشاند. چرا کف خیابان ها؟ چون اولا فرصت و ابزار لازم برای جهت دادن اعتراضات مهیا نمیشود و ثانیا عده ای در این مملکت باور دارند که اصلا اختلاف نظری وجود ندارد و نیازی به آشتی و گفتمان مسالمت آمیز نیست.
در جوامع دموکراتیک و مردم محور، زمان و مکان مناسبی برای تظاهر اعتراضات فراهم می‌شود. یعنی کمک می‌شود که به آن چارچوب و ضلع و زاویه داده شود. اتفاقا اگر این معترضین از اقلیت جامعه هم باشند، از حفاظت پلیس هم کاملا برخوردار می‌گردند. اینگونه تظاهرات تعدیل شده اغلب به خشونت کشیده نمی‌شود.
زمانیکه حق و حقوق مردم پایمال میشود و همه انگیزه آنها به عوامل غربی/عربی استناد داده میشود به منزله این است که که آنها بی اعتبار گشته و نظرات آنها به حساب نیامده اند. تحت این شرایط، آنها احساس استیصال و متعاقبا خشم میکنند.
مردم دم از حال بد خود میزنند. می‌گویند این روزها حال ما خوب نیست. ولی این حال بد فقط برای احساس ناامنی مالی ناشی از وضعیت اقتصادی مفتضح نیست؛ فقط برای مدیریت فشل این دولت و آن دولت نیست. بلکه برای جامعه آکنده از تبعیضات حقوقی و چه بسا قضایی است. حس بی عدالتی در جامعه موج می‌زند. ناامنی و بی عدالتی از عوامل اصلی تزلزل هر نظام اجتماعی و سیاسی هستند.از انجاییکه مردم احساس خوب نسبت به خود و آینده خود ندارند، افسرده می مانند. اگر زنان جامعه سال ها پیش به مرحله افسردگی رسیده بوند و مردها پیش‌بینی ابتلا به افسردگی، اضطراب شدید‌تری را تجربه می کردند اما امروز مردها هم در غایت افسرده شديد. از دیدگاه‌های قابل تامل نسبت به افسردگی، ماهیت خشم‌مایه‌ای ان است. خشم فروبرده شده اغلب به واسطه ترس و احساس گناه تبدیل افسردگی گشته ولیکن دیر یا زود دوباره در قالب پرخاشگری، چه منفعلانه چه انفجاری، تظاهر بیرونی خواهد یافت.

دکتر علیرضا عابدین

تحلیل‌گر