در گفت‌وگو دکتر علیرضا عابدین، جامعه‌شناس و متخصص  روان‌شناسی بالینی با روزنامه جام جم

کتاب‌هایی که نباید خواند!

*یار مهربان* صفتی برای کتاب است که از همان دوران کودکی و زمانی که خواندن و نوشتن را می‌آموختیم، با شعر زیبای یار مهربان از عباس یمینی آن‌ را یاد گرفتیم و این صفت در ذهن‌مان باقی ماند. البته خیلی وقت‌ها ما با یار مهربان خیلی مهربان نیستیم و آمار و ارقام‌ها نشان می‌دهد آنچنان که باید مردم کتابخوانی نیستیم و کتاب در سبد خانوار ایرانی قرار ندارد.

هرچند اگر هم قرار است کتابخوان شویم و یار مهربان را در سبد خانواده جا بدهیم، باید کمی بیشتر حواس‌مان را جمع کنیم و ببینیم قرار است چه چیزی را بخوانیم و از مطالعه آن چه دریافتی داشته‌باشیم. این درحالی است که طی سال‌های اخیر کتاب‌هایی در سبد کتابخوانی خانوار جا گرفته که در میان کارشناسان به کتب «روان‌شناسی زرد» مشهور است. کتاب‌هایی که با واقعیات‌ زندگی فاصله زیادی دارد و تعریفی غیر‌واقعی و غیرقابل دسترس ازموفقیت ارائه می‌کند. کتاب‌هایی که گاهی اوقات نخواندشان بهتر ازخواندن آنهاست! کتاب و کتابخوانی و باید و نبایدهای آن موضوعی است که به بهانه هفته کتابخوانی، برای بررسی آن سراغ دکتر علیرضا عابدین جامعه‌شناس و متخصص روان‌شناسی بالینی رفته‌ایم.

تاثیر ماندگار کتاب    

به طور کلی در روان‌شناسی کتاب‌ها یا تخصصی هستند یا عامیانه. طبعا کتب تخصصی برای تحصیلات آکادمیک به کار می‌آید اما کتب عامیانه بیشتر دردسترس مردم است که کتاب‌های روان‌شناسی روزمره و روان‌شناسی زرد هم زیرمجموعه‌ای ازهمین کتاب‌هاست که در دسترس مردم هستند و خیلی نمی‌توان آن را جدی گرفت اما شاید بتوان به عنوان سرگرمی محسوب کرد. به طور کلی کتاب منبع اطلاعات و عاملی تاثیرگذار است که مانند هر ابزار دیگری درجهات مطلوب یا نامطلوب استفاده می‌شود. بستگی به این دارد در دسترس چه کسی باشد و توسط چه کسی نوشته شود. هرچه سن دریافت کننده کتاب کمتر باشد،‌ کتاب بر او تاثیرگذارتر است و تحت تاثیر مفاد و عناصر آن کتاب قرار می‌گیرد.

کتاب‌های روان‌شناسی؛ سوغات غرب    

مشکل کتاب‌های روان‌شناسی موجود در ایران طبق مطالعات انجام گرفته این است که این کتاب‌ها به طور کلی یا ترجمه است که مستقیما تزریق‌کننده فرافکنی‌های فرهنگ غربی بوده یا اگر تالیف باشد نویسنده‌های‌شان تحت تاثیر روان‌شناسان غربی بوده و نوشته‌ها و نظرات روان‌شناسان غربی را به عنوان سوغات وارد کشور کرده‌اند‌. این نوشته‌ها عملا مثل سرنگ‌های تزریق‌کننده فرهنگ غربی عمل می‌کند و منبع این آثار، اصولا ایرانی یا اسلامی نیستند و اقداماتی مذبوحانه است که سعی کرده‌اند از ۱۵-۱۰ سال پیش، ‌بسیاری از کتب و کلاس‌های روان‌شناسی را یک اسم اسلامی در کنارش بگذارند؛ در‌حالی که از این آثار، روان‌شناسی اسلامی و ایرانی در نمی‌آید.

اشکالات کتاب‌های درسی

داستان‌های کتب فارسی کلاس اول در ایران به عنوان جامعه‌ای خانواده‌محور بسیار متفاوت است تا کتاب‌های کلاس اول چینی‌ها به عنوان نماینده جامعه جمع‌گرای غربی و نیز کتاب‌های کلاس اول آلمان به عنوان نماینده جامعه غرب تفرق‌گرا. جالب است بدانید در کتاب‌های کلاس اول چینی‌ها به عنوان جامعه جمع‌گرا، کودک تشویق می‌شود یک کارگر با پشتکار باشد، در نتیجه جامعه برای او یک چتر مراقبتی ایجاد خواهدکرد. در جامعه تفرق‌گرای غربی شدیدا به این محصل پیشنهاد می‌کند به هدفت بیندیش و آن‌را تعریف کن تا با تلاش به آن برسی و فقط روی آن هدف متمرکز شو؛ در حالی که کتاب‌های درسی ما به بچه می‌گوید سکوت کن و بسیار مطیع باش. این پویایی چندانی نمی‌طلبد و فقط کودک را به سکون و آرامش شدید دعوت می‌کند.

الگویی که ما به فرزندان‌مان می‌دهیم 

خود پدر و مادرها باید مراقب باشند چه الگویی را در پیش چشم بچه‌ها می‌چینند و این بسیار حائز اهمیت است. بسیاری از اوقات والدین برای آن‌که کودک را از سر خود باز کنند یا مسئولیت خود را به عهده نگیرند، آنها را نه فقط با کتاب، بلکه دیگر زیرمجموعه‌های کالاهای فرهنگی مثل فیلم، انیمیشن، اینترنت و چیزهایی که بچه‌ها از آن الگو می‌گیرند، رها می‌کنند‌. در حوزه کتاب هم با همین مسأله مواجهیم و گویی والدین برای کتاب اهمیت لازم را قائل نمی‌شوند که چه چیزی در دسترس کودکان است. در چنین مواردی والدین به این بسنده می‌کنند که کودکش سرگرم است و این نوعی از سر باز کردن است که می‌تواند مشکلات دو چندانی برای فرزندشان ایجاد کند.

لزوم مهندسی فرهنگی در حوزه کتاب

نظام اجتماعی جامعه‌پرور ما باید گام‌هایی بردارد تا کتاب‌های مناسب و فرهنگ‌سازی لازم، مهندسی شود تا از این حالت بلبشو در بیاید.

اما واقعیت این است که این اعضای خانواده هستند که باید گام‌های موثر و علمی‌تری بردارند تا بتوانند آنچه را که بر پیکره روان فرزندان، به عنوان سازندگان جامعه در آینده تزریق می‌شود، مهندسی کنند. من معتقدم در دانشگاه باید پژوهش‌هایی انجام و دانشکده‌های بین رشته‌ای در این راستا ساخته شود. حتی در دبیرستان هم باید این کار صورت پذیرد و شاید در دانشگاه خیلی دیر باشد اما گام‌های بسیار جدی باید برداشته شود تا بتوانیم به اهداف‌مان برسیم. این اهداف در دو زمان مختلف باید انجام گیرد؛ یکی کارهای ضربتی که باید در دو سه سال آینده صورت گیرد و یکی هم کارهایی که در ۱۰سال بعد باید انجام شود تا به نتیجه برسیم.

همذات‌پنداری با قهرمانان کتاب‌

کتاب‌های درسی که تجربی‌اند قوانینی هستند که به صورت بین‌المللی و تحت تاثیر علم قرار می‌گیرند اما کتاب‌های علوم انسانی که روان‌شناسی هم زیرمجموعه آن است، خواننده شدیدا تحت تاثیر قرار می‌گیرد با داستان و قهرمان کتاب‌ها و قصه‌ها همذات‌پنداری می‌کند‌. رفتارش را با او تطبیق می‌دهد‌. حتی می‌کوشد مثل او فکر کند و ابزار احساساتش را ازنوع ابراز احساسات قهرمان داستان الگوبرداری کند.

وقتی انتخابی نداریم!

اطلاعاتی که از طریق کتاب‌ها منتقل می‌شود بسیار مهم است و نشان می‌دهد روان‌شناسی داستان‌های مختلف چقدر مهم است. اینها نشان می‌دهد برای بچه‌‌های ما خیلی انتخابی وجود ندارد یا باید فرهنگ غربی را اقتباس کند و غرب‌زده شده و از فرهنگ ایرانی ــ اسلامی خودش زدوده شود یا فرهنگ انفعال را بپذیرد و این جای تاسف است. امیدواریم تلاش‌هایی بشود و تغییرات لازم در این راستا اتفاق بیفتد. واقعیت این است که باید در سطوح مختلف با این مسأله روبه‌رو شد.

دیدگاهی جاهلانه!

واقعیت این است که یک دیدگاه جاهلانه و ساده‌انگارانه نسبت به عواملی که از طریق کتاب یا عناصری مثل آن در الگوهای رفتاری و شخصیتی ما تاثیرگذار است، منتقل می‌شود. در حوزه کتاب سیستم‌های فیلترینگ و نظارتی جدی نه در سطح خانواده و نه اجتماع وجود ندارد و اگر هم قانونی اصولی هم وجود دارد، اعمال و مدیریت نمی‌شود.

جایگزین داشته‌باشیم

با محروم کردن و گرفتن همه سرگرمی‌های او اعم از کتاب و اینترنت یک خلأ به وجود می‌آید که آن، جای دیگر و با چیز دیگری پر می‌شود. پس خالی کردن کافی نیست و باید جایگزینی مناسب وجود داشته‌باشد. متاسفانه در فرهنگ ما نهی از منکر رونق پیدا کرده و کودک بیشتر با نهی از منکر مواجه است تا امر به معروف. ما باید بیشتر مشوق‌هایی را ایجاد کنیم که بچه‌ها بتوانند به معروف‌های فرهنگی گرایش پیدا کنند‌. این موضوع هم نمی‌تواند با خشونت و زور باشد بلکه با عواملی که زیرپوستی است باید اتفاق بیفتد که این خلاقیت، پشتکار و آموزش می‌طلبد.

اعتماد به تخصص متخصصان 

ما حق انتخاب و گزینش این مسئولیت را داریم که جامعه‌ای را برای نسل‌های بعدی شکل دهیم و این مستلزم تلاش، احترام به علوم انسانی و تخصص متخصصان در این زمینه است. ما نمی‌توانیم با مدیریت اتوبوسی و بدون توجه به نظر متخصصان کار را پیش ببریم و انتظار داشته‌باشیم افراد تحصیلکرده باهوش و با تجربه بار بیایند. این مسأله باعث دلسردی در جامعه می‌شود و مشکلات متعددی را ایجاد می‌کند. برای داشتن جامعه‌ای سالم باید نقش اقتدارگرا و با عاملیت بالا، بسیط و علمی برای والدین در خانواده و مسئولان در نهادهای مختلف جامعه تعریف کنیم و انتظار داشته‌باشیم این گروه‌ها با تخصص و نیت پاکشان جامعه‌ای بهتر را برای آینده ایجاد کنند.

هشدار تزریق خشونت و پرخاشگری از کتاب

در کتاب‌ها و فیلم‌ها چه از نظر خشونت و چه به لحاظ جنسی مواردی وجود دارد که باید یا فیلتر شود یا در کانال‌های درستی قرار بگیرد. ما درس کافی در این زمینه نگرفتیم و اگر هم نظریه‌هایی وجود دارد، اعمال نمی‌شود. درحالی که باید به شکل جدی و در سطوح مختلف ارتباط با این دو مقوله جنسی و پرخاشگری به آگاه‌سازی و روشنگری پرداخت. در مدارس، اتاق‌های فکر به خصوص در خانواده‌ها والدین باید آستین بالا بزنند و نقش اصلی و مسئولیت را بپذیرند و در مقابله با تزریق این نوع اطلاعات در فرزندان خود نقش ایفا کنند. البته ساختار دستگاه‌های فرهنگی آن طور که باید و شاید حواس‌شان به مسأله کتاب و اهمیت انتقال مفاهیم از آن نیست. نقش والدین در نظارت و کنترل خوراک فرهنگی فرزندان‌شان جدی‌تر باید باشد؛ نقشی که هر قدر بچه‌ها کوچک‌تر باشند ساده‌تر است و با بزرگ‌تر شدن آنها کار سخت‌تر می‌شود.